جدول جو
جدول جو

معنی قشو کردن - جستجوی لغت در جدول جو

قشو کردن
(ذَ /ذُو کَ دَ)
خاراندن پشت ستور با قشو. رجوع به قشو شود
لغت نامه دهخدا
قشو کردن
خاراندن پشت ستور با قشو
تصویری از قشو کردن
تصویر قشو کردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اتو کردن
تصویر اتو کردن
کشیدن اتوی داغ بر روی جامه یا پارچه که چروک های آن هموار شود، اتو زدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شور کردن
تصویر شور کردن
مشورت کردن، کنکاش کردن، رای زدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قطع کردن
تصویر قطع کردن
بریدن، جدا کردن چیزی از چیز دیگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قرض کردن
تصویر قرض کردن
به وام گرفتن چیزی از کسی، وام گرفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شقه کردن
تصویر شقه کردن
کسی یا چیزی را از درازی دو نیمه کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رشد کردن
تصویر رشد کردن
نمو کردن، بزرگ شدن، بالیدن، کوالیدن، گوالیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قبول کردن
تصویر قبول کردن
پذیرفتن، قبول کردن، اجابت کردن، بر عهده گرفتن، کسی را نزد خود بار دادن، پذیرایی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از درو کردن
تصویر درو کردن
بریدن گیاهان از روی زمین با داس یا ماشین درو، درویدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرو کردن
تصویر فرو کردن
داخل کردن چیزی درون چیزی یا جایی، گستردن، ریختن، پایین آوردن، چیدن یا ریزانیدن بار درخت یا گل
فرهنگ فارسی عمید
(دی کَ دَ)
به مزاح، لباس بیرون خانه پوشیده مهیای رفتن به بیرون شدن (در تداول زنان) : باز کجا قرو کرده ای ؟ عزم رفتن کجا داری که زینت کرده و جامه بدل کرده ای ؟
لغت نامه دهخدا
تصویری از عفو کردن
تصویر عفو کردن
از گناه کسی در گذشتن بخشودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عشوه کردن
تصویر عشوه کردن
ناز کردن پخسیدن ناز و غمزه کردن کرشمه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
لباس نیکو پوشیدن و زینت کردن برای رفتن به جایی: باز کجا غرو کردی ک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غلو کردن
تصویر غلو کردن
از حد گذشتن غلو داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
داخل کردن چیزی را در جایی یا در چیزی، فرو افکندن انداختن، بیرون ریختن خالی کردن، خاموش کردن (چراغ و مانند آن)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاچ کردن
تصویر قاچ کردن
برش برش کردن قاچ دادن قطعه قطعه کردن (خربزه و هندوانه و غیره)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شنو کردن
تصویر شنو کردن
در تداول عامه سباحت، آب ورزی، نوعی ورزش در زورخانه مبادرت ورزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوی کردن
تصویر شوی کردن
شوهر کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شور کردن
تصویر شور کردن
پر نمک بودن
فرهنگ لغت هوشیار
دو پاره کردن دو پاره کردن: تو مرا با شمشیر شقه می کنی ک آن که مرا شقه کند هنوز به دنیا نیامده است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاو کردن
تصویر تاو کردن
گرم کردن، بسلامتی نوشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داو کردن
تصویر داو کردن
بمراد رسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خشک کردن
تصویر خشک کردن
بر طرف کردن نم و رطوت چیزی خشکاندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوش کردن
تصویر جوش کردن
بغلیان آمدن، اضطراب و بی تابی نمودن، شور و شوق نشان دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوش کردن
تصویر بوش کردن
سعی کردن، کوشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دشت کردن
تصویر دشت کردن
فروختن جنس اولین بار در هر روز نخستین بار پول گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اتو کردن
تصویر اتو کردن
اتو زدن اتو کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
ترانه خواندن، هیاهو کردن، گپ زدن گفتگو کردن گپ زدن، همهمه کردن هیاهو کردن، نغمه خواندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رشد کردن
تصویر رشد کردن
بالیدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قطع کردن
تصویر قطع کردن
بریدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قبول کردن
تصویر قبول کردن
پذیرفتن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قصد کردن
تصویر قصد کردن
آهنگ آن کردن، یازش، یازیدن
فرهنگ واژه فارسی سره
پاک کردن پوست بدن اسب و خر از گردو خاک به وسیله ی قشو
فرهنگ گویش مازندرانی